به سانی موزیک | دانلود آهنگ جدید خوش آمدید.

آخرین ارسال های انجمن

dastan-haftegy.ir_

مادر عید بود ؛ اصلا” خود ؛ خود بهـار بود . از چهار ؛ پنج ؛ روز مانده به سال نو گندم و عدس را شسته بود و زیر پارچه سفید  توی بشقابهای خوشگل می چید ؛ گلدانهای شمعدانی را رنگ میزد تا نونوار شوند و از یکماه جلوتر هم خانه تکانی شروع میشد ؛ آن هم چه تکانی … خانه نو می شد ؛ عید می شد ؛ بوی بهار می داد ؛ بوی تازگی ؛ بوی شکوفه.

بقیه در ادامه


ادامه مطلب
درباره : مطالب و داستان , داستان کوتاه ,
امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 3 نفر مجموع امتیاز : 3

برچسب ها : dastan amoozandeh , dastan jadid , داستان , داستان آموزنده جدید , داستان باحال , داستان جدید , داستان خواندنی , داستان زیبا , داستان زیبای مادر , داستان زیبای مادر؛ خود عید بود , داستان عید , داستان های خواندنی و باحال , داستان پندآمیز , سرگرمی , عید , مادر , مادر خود عید بود ,
تاریخ : شنبه 24 اسفند 1392 زمان : 0:44 | نویسنده : admin | نظرات (0)

آخرین مطالب ارسالی